-
آیا...
شنبه 1 اسفند 1383 01:02
آیا کسی هست که او را یاری دهد؟آخه این آدما میتونن اونو یاری بدن؟بهتره من چیزی نگم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 بهمن 1383 23:58
فلشر بابا شده! تبریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکــــــــــــــــــات فراوان!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 بهمن 1383 22:13
سلام به یه کامنت جالب برخوردم گفتم خالی از لطف نیست شما هم ببینید ،بخونید وبخندید.تو پست شنبه ۲۴ بهمن یه کامنت خیلی باحال هست.جالبیش اینجاس که این فرد کاملاً محترم امروز واسه اون پست کامنت گذاشته و اینجوری نوشته: نفیسه به خاطر خدا از ارش من دست بکش سه شنبه 27 بهمن 1383 در ساعت 3:06pm باز اسمی چیزی مینوشت که من خودش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 بهمن 1383 22:13
مسجد ارگ تهران آتیش گرفته و ۳۵ نفر کشته شدن.۲۰ نفر زن بودن.مجروحا نیاز به خون دارن.آتیش سوزی در اثر آتیش گرفتن بخاری نفتی بوده.مگه این مملکت گاز نداره؟تمام خونه های مسجد سلیمان داره به خاطر نشت گاز از زمین تخلیه میشه.این مملکت صاحب نداره؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 بهمن 1383 16:27
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 بهمن 1383 00:41
سلام چهار روز لواسون بودم.دقیقاً یخ زدم.دمای هوا به منفی سی درجه رسید و تمام لوله های شوفاژ یخ زد.تا صبح از سرما لرزیدیم.بعدشم که اسباب کشیو این حرفا.ولی کامل اسباب کشی نکردیم هنوز مونده یه کم.احتمالاً تا قبل از عاشورا کامل میریم از اینجا. دعا کنید بتونم اونجا بمونم.آخه از همه چی دور میشم.درسته که دوستی ندارم که باهاش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمن 1383 09:44
قبول شدم!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 بهمن 1383 23:13
وحشتناکه!فردا صبح باید برم برای امتحان شهر.لطفاً برام خیلی دعا کنید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمن 1383 23:02
احساس میکنم دارم میمیرم.خستهام.شامشونو خوردن،یکیشون یک کلمه نگفت دستت درد نکنه.این انصافه؟!
-
هوراااااااااااااا!
شنبه 17 بهمن 1383 11:21
قبول شدم!
-
امتحان!
شنبه 17 بهمن 1383 08:17
امتحان آیین نامه دارم!
-
آرزو!
جمعه 16 بهمن 1383 00:02
به جان جوشم که جویای تو باشم خسی بر موج دریای تو باشم تمام ارزوهای منی کاش ، یکی از ارزوهای تو باشم ! (شفیعی کد کنی) (به نقل از محمد )
-
نرگس شیراز
چهارشنبه 14 بهمن 1383 19:16
دلم میخواد یه آشنا قصهء پروازو بگه که تشنهء شنیدنم دلم میخواد گلپونه و نرگس شیراز بیاره هر کی میاد به دیدنم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 بهمن 1383 01:28
سلام میخواستم جمعه شب آپدیت کنم وعید رو تبریک بگم.ولی کامپیوترم کاملاً قاطی کرده بود.تا حدی که حتی ویندوز هم نصب نمیکرد.خلاصه خواهرم به هر فلاکتی که بود درستش کرد.دستش درد نکنه. درسته دیر شده ولی عیدتون مبارک. در ضمن نیومدید عیدی بگیرید تموم شد.داداش بزرگه عیدی میداد شدید.امسال دست و دلبازی کرده بود. میخوام به پرستوی...
-
دل تنگ
چهارشنبه 7 بهمن 1383 23:40
سر خودرا مزن اینگونه به سنگ دل دیوانهء تنها دل تنگ منشین در پس این بهت گران مدران جامهء جان را مدران مکن ای خسته در این بغض درنگ دل دیوانهء تنها دل تنگ پیش این سنگدلان قدر دلو سنگ یکیست قیلوقال زغن و بانگ شباهنگ یکیست دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یارترین چه دلآزار ترین شد چه دلآزارترین نه همین سردی و بیگانگی از...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 بهمن 1383 23:43
اول:ممنون از مهناز عزیز بابت قالب وبلاگ. دوم:شاعر میگه همسفر راه جداست من ندانم به کجاست پیک آزار نشو این دگر کار خداست سوم:فایده نداره،سعی بیهوده! چهارم:این رسمشه خدا؟آره؟من داشتم امیدوار میشدما!زدی تو پرم.خودت خواستی!
-
اولین جلسه!
یکشنبه 4 بهمن 1383 00:25
سلام امروز اولین جلسهای بودکه پشت ماشین نشستم.نمیدونید چه حالی داشتم.اولش کلی میترسیدم.ولی یواش یواش ترسم ریخت.تنها مشکلم این بود که نمیتونستم پامو از پدال گاز جدا کنم.هی این آقای صفایی بنده خدا میگفت گاز نده ،منو جو میزد گاز میدادم. یه آقایی هم که خیلی خونسرد بود از جلوی ماشین کنار نمیرفت.خوبه میدید که ماشین تعلیم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 دی 1383 23:56
برگشتم به سالیان سال پیش.خیلی دردناکه!
-
دزد!
دوشنبه 28 دی 1383 06:01
هر چند وقت یه بار کفشای نازنینمونو میبردن.هر چی سعی کردیم بگیریمش نشد.دیشب خواهرم با شوهرش اومدن خونهء ما.نیم ساعت پیش برادر کوچیکم اومده میگه: نفیس پاشو بیا بیرون دزد اومده! مثل فشنگ دویدم بیرون اتاق.دیدم برادر بزرگم و دامادمون رفتن بیرون.منم به خاطر احتیاط صدا کردن وسط حال بخوابم.منم اومدم شبکه.همین چند دقیقه پیش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 دی 1383 11:52
فاصلهها اونو به من برسوند.... فاصلهها درد منو نمیدونید.... یعنی شما میگید به من میرسوننش؟من که بعید میدونم...
-
یک قصهء قدیمی!
چهارشنبه 23 دی 1383 18:11
یه مردو یه زن، با یه بچه تو یه خونه حالا یه نفر در میزنه. هر کی هست، اگه خوبه بیاد تو اگه بده بره! نتیجه : کاش همهء آدمای بد، خودشون قبل از اینکه بیان تو، میرفتن! فالکو
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 دی 1383 23:53
سلام احساس میکنم دارم واقعاً وارد یه دنیای تازه میشم.رفتم واسه آموزش رانندگی ثبت نام کردم. دارم تکون میدم به زندگیم.خیلی خوبه.مگه نه؟
-
خونه تکونی!
چهارشنبه 16 دی 1383 23:57
سلام سلام خودم وبلاگ عزیزمو درست کردم.مهرانی عزیز یادم داد منم درستش کردم. مهرانی دستت درد نکنه. فعلاً.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 دی 1383 23:46
سلام یه سلام با یه دنیا غم.رفتنی شدیم.دو ماه دیگه اسباب کشی داریم.قراره بریم لواسون.امروز رفتیم خونه دیدیم.فقط مونده بستن قرارداد.این یعنی کنده شدن من از تمام خاطراتم.الان که اینارو مینویسم یه بغض گنده گلومو فشار میده.حتی دلم واسه همسایمون که ازش متنفرم تنگ میشه.آخه این خونه همش خاطرس.از مادر بزرگم،از شیطونیام،از همه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 دی 1383 01:12
امروز قول یه ماشینویه دوچرخه از مامانم گرفتم.حالا نمیدونم جفتشو برام میخره یا اینکه رنگ یکیشم نمیبینم.آخه قراره بریم لواسون زندگی کنیم.تا دوماه دیگه میریم.خدا کنه ماشین بخره دوچرخه زیاد مهم نیست.لطفاً بازم برام دعا کنید .ضمناً همچنان معتادم.مثل اینکه کسی دعا نکرده.
-
اعتیاد!
سهشنبه 8 دی 1383 00:12
من معتاد شدم .به خوردن آدامس خرسی والبته ترکوندنش با صدای بلند وسط خیابون که البته هر بار مادر عزیزم کلی دریوری نثارم میکنه.دعا کنید!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 دی 1383 14:12
سلام خیلی وقته نیومدم.زیادم دلم واسه اینجا تنگ نشده بود.خیلی کار داشتم،خیلی. عروسی نگار بودو سر همه شلوغ. یک هفتهونیم از عروسی میگذره.در ضمن نگار داره مامان میشه.این قشنگ ترین خبری بود که شنیده بودم.چند وقت دیگه خونهی ما پر میشه از ونگ ونگ بچهی نگار. راستی یکی بیاد کمکم کنه.میخوام قالب وبلاگ رو عوض کنم.یه سری...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 آذر 1383 19:33
کی گفته خدا وجود داره؟کی گفته خدا عادله؟این عدلشه؟واقعاً که.اگه کسی میتونه بیاد ثابت کنه.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 شهریور 1383 14:28
سلام من دارم میرم سفر.البته تفریحی نیست.ولی خب خیلی خوش خواهد گذشت.به عبارتی دوباره این وبلاگ بیچاره یه هفته سرگردونه.بهش سر بزنید، تنهاش نذارید. فعلاً.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 شهریور 1383 12:46
مبارکه (خواستم کلیشه ای نشه )