-
مناسب و نامناسب
پنجشنبه 19 مرداد 1385 18:07
همیشه همینجوره.آدمهای نامناسب تو فرصتهای مناسب و آدمهای مناسب تو فرصتهای نامناسب به هم میرسن.
-
تنهایی
شنبه 24 تیر 1385 00:33
-
پدر
چهارشنبه 21 تیر 1385 01:14
بعضی وقتا حس میکنم دلم برات تنگ شده.ولی بعدش به یه نتیجه دیگه میرسم، که خیلی دلم برات تنگ شده...
-
ترافیک
چهارشنبه 14 تیر 1385 00:24
ترافیک ترافیک.پشت این ترافیک سنگین حالم داره به هم میخوره.حالت تهوع دارم.راننده محترم هم صبح به این زودی نمیدونم از پاکت سیگارش چی میخواد که بی خیالش نمیشه.بوی سیگار منو اذیت میکنه.دوست دارم یه توگوشی محکم بزنم بهش.بعد از اینهمه اتفاقات ناگوار رادیوی قراضه ماشین که گویا رو موج رادیو پیام بود یه آهنگ سنتی آرامبخش پخش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 خرداد 1385 03:49
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد متن دزدیده شده از مستانه
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 خرداد 1385 21:36
هنوز کسی یاد من هست؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 اردیبهشت 1385 23:28
سلام چطوری؟
-
نه اینور نه اونور
جمعه 25 فروردین 1385 22:21
وقتی با منی حواستو جمع کن وقتی پیشمی شیطونیتو کم کن نه اینور نه اونور فقط خودمو نگاه کن وقتی که منم نیستم و تنهایی تو کوچه و خیابون یا که هرجایی نه اینور نه اونور جلوی پاتو نگاه کن چشمات واسه من نگات واسه من تو حرف میزنی صدات واسه من تو ناز میکنی ادات واسه من حتی گل خنده هات واسه من بگو چشماتو از غریبه میبندی بگو هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 فروردین 1385 16:13
سلام دوباره سال نو مبارک.جاتون خالی بد نگذشت ولی آنچنان خوش هم نگذشت.اینم سال ۸۵. راستی هیچ دقت کردید من دارم پیر میشم؟ یه دوست عزیز منو تهدید کردن از این غلطا(کدوم غلطا؟)نکنم.بیا صحبت کنیم شاید به نتیجه رسیدیم ها!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 فروردین 1385 19:55
سلام سلام فردا شب راهیم.جاتون خالی میریم اهواز.محمد آقای اهوازی من میام نزدیکای شما.مواظب وبلاگ من باشید.زودی میام.فعلاً.
-
میلاد
چهارشنبه 2 فروردین 1385 00:52
میلادم روز میلادت مبارک.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اسفند 1384 21:07
بعد از سه ماه سلام. سال نو مبارک.ولی سال نوی شمسی.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 دی 1384 22:42
سال نو مبارک.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 دی 1384 18:21
ای ساحل آرامشم سوی تو پر میکشم از دوریت در آتشم در آتشم یارا...
-
درد گنگ
دوشنبه 28 آذر 1384 23:28
نمیدانم چه میخواهم بگویم زبانم در دهان باز بستهاست در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکستهاست نمیدانم چه میخواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا رنگ گهی میسوزدم گه مینوازد پریشان سایهای آشفته آهنگ ز مغزم میتراود گیج و گمراه چو روح خوابگردی مات و مدهوش که بی سامان به ره افتد شبانگاه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 آذر 1384 00:08
سلام یه چیزی حدود دو هفته میشه که همه چیز برنامه ریزی شده.امشب برنامه همیشگی رو ریختم به هم.هوای تهران خیلی آلوده شده.هوای لواسون هم دست کمی از هوای تهران نداره.ولی قابل تحمل تره. فکر میکنید اگر جای سرنشینای اون هواپیمای سقوط کرده بودید موقع برخورد با زمین چه حسی داشتید؟ راستی!یکی از دوستان ! به من لطف داره برای من...
-
من سرمایی و سرمای لواسون!
یکشنبه 29 آبان 1384 02:06
توروزای سرد پاییز لواسون یه کاسه فرنی داغ بیشتر از هر چیزی میچسبه.به خصوص وقتی از بیرون اومدی و نوک بینیت قرمز شده و یخ کرده.پیشنهاد میکنم از مهر تا اسفند سمت لواسون نیاید.من که از اینجا موندن خسته شدم.
-
داماد
چهارشنبه 18 آبان 1384 00:41
یکی یه حرفی زد خیلی جالب بود.میگفت به دیوار آشپز خونه و داماد خانواده نمیشه تکیه کرد.چون جفتشون آدمو سیاه میکنن.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 آبان 1384 21:58
هر روزی که در آن معصیت انجام نشود عید است. حضرت علی علیه السلام عیدتون مبارک.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهر 1384 01:41
من آن موجم که آرامش ندارم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مهر 1384 23:58
من کافرم.دین ند ارم.
-
سوال
شنبه 26 شهریور 1384 03:14
خدا،میخوام یه چیزی بپرسم.کی این جاده تموم میشه؟سفر به این کوتاهی.این جادهء لعنتیاش تموم نمیشه.بذار بگم،من میخوام برم تو شاهراه.زودتر لطفاً.
-
خوبم!
شنبه 19 شهریور 1384 02:21
خب! همه چیز تموم شد.ممنون که برام دعا کردید.الان خوشحالم.واز خدا ممنونم که طبق معمول خیرمو خواست. درسته سخت بود ولی گذشت.
-
پس از تو...
سهشنبه 15 شهریور 1384 01:24
هر کسی پس از تو آمد خلوت من رو به هم زد تورو باز به یادم آورد اگر از عاطفه دم زد هر کسی پس از تو آمد خلوت من رو به هم زد سر نوشت من نبوده سرنوشتی که رقم زد! خیلی خرابم.افتضاحم.بدتر از این نمیشم.دارم میترکم.روحیم خیلی ضعیف شده.همه چیز درست شده بود ولی... خواهش میکنم ،التماس میکنم برام دعا کنید.گیر کردم بین منطق و...
-
مسافرت پر ماجرا
پنجشنبه 10 شهریور 1384 01:22
سلام یه هفته رفتم مسافرت ولی کاشکی نرفته بودم.انقدر فشار عصبی داشتم که دیوونه شدم تا برگشتم.فقط یه نکته مثبت داشت.اونم این بود که به آرزوم رسیدم رفتم بندر ترکمن رو دیدم.خیلی جای باحالی بود.خیلی خوشم اومد. خیلی حرف برای گفتن دارم ولی خوابم میاد.باشه واسه بعد. شب خوش. فعلاً
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 شهریور 1384 03:16
من که باورم نمیشه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مرداد 1384 00:21
هر چند که نیستی.ولی روزت مبارک بابا.
-
قفس
پنجشنبه 20 مرداد 1384 02:01
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید فصل گل میگذرد همنفسان بهر خدا بنشینید به باغی و مرا یاد کنید
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 مرداد 1384 02:36
کاشکی امروز نمیگذشت.
-
من و یه دنیا حرف
چهارشنبه 12 مرداد 1384 02:33
سلام امشب اومدم با یه دنیا حرف که نمیتونم بگم.فقط خواستم بگم خیلی حرف دارم که پس فردا عقده ای نشم! حال روحیم خیلی خوبه.ولی دل درد بدی دارم. امشب مجبور شدم از دیوار خونه برم بالا.آخه کسی خونه نبود در هم که بسته ولی پنجرهء اتاق خودم باز بود.از دیوار اومدم تو خونه بعدشم لولا های در رو دراوردم تا برادرای نازنینم بیان...