وقتی صدام زد و بوسیدم هنوز چشمام بسته بود و فکر میکردم خوابم.ولی بوی عطرش فهموند که خودشه و تازه اومده خونه.یه ذره چشمامو باز کردم ولی به خاطر نور دوباره بستمشون. نمیدونم چرا داداشیم منو یاد رنگ بنفش میندازه.وقتی عطرشو حس میکنم تا چشمامو می بندم همه جا بنفش میشه.
سلام و درود
خیلی رمانتیک بود . خوش بحال داداشت که این چنین خواهر پر احساسی داره .
امیدوارم یادت نرفته باشه که بهم قول دادی جواب کامنتام رو بدی .
من منتظرم
یا حق
ایول ... چه خواهر ماهی ...
سلام
حال شما
خوش به حال برادرت که یه خواهر مثل تو داره
سلام
عزیزم شعری که گفتی از نظر من معرکه شده
همینطوری ادامه بده
بازم بهت سر میزنم
چه رابطه قشنگی بین و خواهر و برادر.....
همیشه آرزوشو داشتم.....اما حیف...
سلام خانمی امیدوارم داداشت همیشه کنارت باشه . راستی اون دعات چی شد ؟مشکلت حل شد ؟
سلام
خوش به حال تو
خوش به حال داداشت
کاش مسیحم یه خواهر داشت ...
سربلند بمونی و ایرونی
سلام.
تصویرهایی که هر روز جلوی چشمام رژه میرن
قبلی رو ندیده بگیر...اشتباهی اومد
هر کسی با یه بویی شناخته میشه