آقا این سرما خوردگی عجب بد دردیه امروزسر کار همش خوابیده بودم و اصلا هم حوصله هیچی نداشتم . تازه الانم اصلا حالم خوب نیست ولی دلم میخواست بنویسم . نمیدونم چرا این روزا شدم کلکسیون مریضی همش یه جوری خوب نیستم دیگه خسته شدم . راستی اینو میخواستم خیلی وقت پیشا بگم ولی یادم میرفت : وبلاگهای من فقط نگار و روزهای جهنمی حک شده ، یعنی یکی پسشو در اورد ولی هیچی نمینویسه . منم مجبور شدم بیام اینجا . دیگه اینکه یه عالمه دلم واسه اومدن سال جدید تنگ شده البته عید رو دوست ندارم ولی سال جدیدو دوست دارم و کلی هم منتظرشم . دلم میخواد زودتر ببینم اولش چه جوری شروع میشه چون کلی کار دارم واسه سال دیگه که مطمئنم همشو انجام میدم . |